***3تاره***

برای بهتر دیدن وبلاگ از رزولوشن 900*1440 استفاده کنید

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 132466
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جستجوگر گوگل

جوک های جدید !

یارو میره سمعک بخره، فروشنده میگه: همه جورشو داریم، 1000

 تومنی تا 1000000 تومنی.

یارو میگه: 1000 تومنی اش چه جوری کار میکنه؟
فروشنده میگه: این اصلا کار نمیکنه فقط چیزی که هست وقتی مردم

 اینو میبینن، بلندتر حرف میزنن!!!!!!
*************************************************************

پدری به دخترش میگه: دخترم راجع به پیشنهاد ازدواجی که بهت داده اند

 خوب فکرهایت رو بکن.

دختر گریه کنان میگه: ولی من می خواهم پیش مامانم باشم.

پدر: خوب، اونم با خودت ببر عزیزم

************************************************************
پدر: پسرم بزرگ شدی میخوای چه کاره بشی؟
پسر: سیاستمدار
پدر: مگه عقلت کمه؟
پسر: یعنی شرطش اینه!؟

 ***********************************************************

مادر و بچه جلوی قفس میمونه...
بچه: مامان این میمونه شبیه عمه کبری است.
مادر: وای! عزیزم اگر به گوشش برسه خیلی ناراحت میشه ها.
بچه: مامان من خیلی یواش گفتم میمونه نشنید!
***********************************************************
بچه اولی: پدر تو هم بهت یاد داده قبل از غذا دعا بخونی؟
بچه دومی: نه، آخه مادرم خوب غذا درست می کنه!
***********************************************************
فریدون همیشه لباس مشکی می پوشیده. دوستاش میگن چرا

 همیشه مشکی می پوشی؟
میگه: آخه من ختم روزگارم!
**********************************************************
محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم.
دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟
محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام!
**********************************************************

زن از شوهرش پرسید: چرا وقتی که من آواز میخوانم، تو از پنجره

 بیرون را نگاه میکنی و میخندی؟


شوهر میگه: برای اینکه مردم تصور نکنند من دارم تو را کتک 

می زنم و تو داری با جیغ و داد گریه می کنی!
**************************************



مشتری: این کت چنده؟
فروشنده: ۱۰۰ هزار تومان
مشتری: وای! اون یکی چنده؟
فروشنده: وای وای!!
 *****************************************************

به طرف میگن &quot;تور&quot; را تعریف کن؟ میگه: تور مجموعه 

سوراخهایی هستند که با نخ به هم وصل شده‌اند!
*****************************************************
زن: تموم بچه ها عقلشونو از من به ارث بردن
مرد: ... حق با توست، چون عقل من سر جاشه!

****************************************************
سه نفر ایرانی تو دوبی کنار ساحل  خلیج فارس علیه آمریکا 

شعار میدادن و میگفتن:
خلیج فارس ایران محل دفن ریگان. 


یه ناو آمریکایی که از اونجا رد میشد اینا رو دستگیر میکنه. 

به اولی میگن خب تو چی میگفتی؟ یهو جوش میاره میگه: 

خلیج فارس ایران محل دفن ریگان! میگیرن میکشنش. 


به دومی  میگن تو چی میگی؟ میترسه میگه والا به خدا 

من فقط گفتم خلیج فارس ایران محل ماهیگیران! آزادش میکنن. 


به سومی میگن تو چی میگی؟ میگه: من گفتم خلیج فارس 

ایران آسفالت باید گردد!
*******************************************************

به بیل گیتس میگن سرمایه اولیت چقدره؟
میگه: الان رو می گی! یا... الانو!!!!
*******************************************************یک روشنفکره از نویسنده میپرسه: شما از اصطلاح خلاء دردناک 

زیاد استفاده میکنید، مگه ممکنه چیزی هم خالی باشه هم درد کنه؟
نویسنده میگه: عجیبه! مگه شما تا حالا سردرد نگرفتید؟
********************************************************

هر کاری میکردن غضنفر رو از زیر آوار زلزله بیرون بیارن 

نمی گذاشته، فقط هی داد میزده من کاری نکردم به خدا، فقط سیفونو کشیدم!
*******************************************************
غضنفر داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش

 داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم 

حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم گرفت منو و خورد.

دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!
غضنفر میگه: ای بابا، چه زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی!؟
 *****************************************************

یارو زنگ می زنه به دکتر خانوادگیشون، می گه: حال پدرم اصلا

 خوب نیست بیاین و نگاهی بهش بکنید.
دکتره میگه: من پرونده بابای شما رو خوب خوندم و می دونم 

باباتون کاملا سالمه فقط خیال می کنه که مریضه اصلا جای نگرانی نیست.

بعد از یک هفته دکتره زنگ می زنه به طرف تا حال پدرش رو 

بپرسه می گه: خوب، حال پدرت چطوره؟
یارو میگه: والا نمی دونم، فقط از دیروز تا حالا خیال می کنه که مرده!

 *****************************************************

زن از شوهرش می‌پرسه: عزیزم، تو منو دوست داری؟
مرد میگه: خوب معلومه عزیزم، اگه دوست نداشتم، چطور

 می تونستم هر شب بیام خونه پیشت، وقت و عمرم رو تلف کنم؟

 *****************************************************

به غضنفر میگن: یه میوه خوشمزه، آبدار و شیرین نام ببر؟
میگه: خیار!
بهش میگن: خیار کجاش آبدار و شیرینه؟
حیف نون میگه: با چایی شیرین بخور، نظرت عوض میشه!

 ****************************************************

جمشید از دوستش می پرسه: تو کجا به دنیا اومدی؟ دوستش 

می گه تو بیمارستان. جمشید می گه: آخی! مریض بودی؟

 ***************************************************

دکتره تازه فارغ التحصیل شده بوده! برا مریضش قرص 

می نویسه، می گه: یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن!

*************************************************** 

 مادر : علی بیا اسفناج بخور آهن دارد

علی : آخر مادر جان الان آب خوردم می ترسم زنگ بزنم!

 *************************************************

معلم: بگو به غیر از اکسیژن چه چیزهایی در هوا وجود دارد؟

شاگرد : آقا اجازه، کلاغ ، مگس ، پشه !!!!

*********************************

نويسنده: محمد حسین تاريخ: 14 شهريور 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

206 بهتره یا BMW ؟؟!!

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.


 یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.


 یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم


مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.


 دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.


فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و 


روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» 


 زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه 


رفت توى آب وجان زن را نجات داد. داماد دوم هم فرداى آن روز یک


ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود:


«متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخرى رسید.


زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.


امّا داماد از جایش تکان نخورد!!!! او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده 


که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.


همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد. فردا صبح 


یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد


 سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»

نويسنده: محمد حسین تاريخ: 14 شهريور 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد، که پندارتان، کردارتان و گفتارتان نیک باشد. "زرتشت"

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to 3tareh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com